A new algorithm for developing multiobjective models with utility function in fuzzy environment for distribution centers location problem by mjafarian

(Plastria & Carrizosa, 1999)

  1999

  (Soonhong & Mentzer, 2000), (Croom et al., 2000), (Stadler & Kilger, 2000)

  (Drezner Z. , 2000)

  2000

  (Mentzer, et al., 2001)

  (Plastria, 2001), (Sule, 2001)

  2001

  (Svensson, 2002)

  (Goetschalckx et al., 2002)

  2002

  (Harkness & ReVelle, 2003)

  (Lewis & Suchan, 2003)

  (Hale & Moberg, 2003)

  2003

  (Chen & Paulraj, 2004), (Dubois et al., 2004), (Ghiani et al., 2004)

  (Drezner & Hamacher, 2004)

  2004

  (Klose & Drex, 2005)

  (Sachan & Datta, 2005)

  (ReVelle & Eiselt, 2005)

  2005

  (Tang, 2006)

  (Snyder, 2006)

  2006

  (Sahin & Sural, 2007)

  (Lebreton, 2007)

  (Julka et al., 2007)

  2007

  (Melo et al., 2008)

  (Hinojosa et al., 2008)

  (ReVelle et al., 2008)

  2008

  هر چند جدول (2-5) کامل­ترین جدول برای مرور ادبیات مربوط به حوزه مکانیابی تسهیلات به تنهایی و یا حوزه مدیریت زنجیره تأمین به تنهایی نیست، اما از یک سو اکثر فعالیت­های مهم پژوهشی مرتبط در این جدول آورده شده و از سوی دیگر این جدول در برگیرنده تحقیقاتِ مرور ادبیاتی است که در حوزه تلفیقی مکانیابی تسهیلات و مدیریت زنجیره تأمین تدوین شده است.

  در این­جا با نگاهی گذرا به جدول (2-5) می­توان به سادگی به این نکته پی برد که عملا زمانی حوزه تلفیقی مکانیابی تسهیلات و مدیریت زنجیره تأمین اتفاق افتاده است که هر دو حوزه رشد چشم­گیری را از لحاظ تئوری داشته­اند.


  در ادامه به بررسی ارتباط بین مکانیابی تسهیلات و مدیریت زنجیره تأمین از دیدگاه Melo و همکارانش خواهیم پرداخت. از نظر ایشان تصمیمات مربوط به مکانیابی تسهیلات نقشی بحرانی و حساس را در طراحی راهبردی شبکه­های زنجیره تأمین ایفا می­کند. در ادامه این بخش مروری بر مدل‏های مکانیابی تسهیلات که در فضای مدیریت زنجیره تأمین به وجود آمده است، صورت خواهد پذیرفت. چنین مدل‏هایی اغلب به یکپارچه­سازی تصمیمات مکانیابی تسهیلات با سایر تصمیمات مرتبط با طراحی شبکه زنجیره تأمین که پیشتر تشریح گردید، می­پردازد. در این مجموعه منظور از مدل­، بیشتر مدل‏های ریاضی و به صورت خاص مدل‏های مبتنی بر تحقیق در عملیات است.

  مکانیابی تسهیلات از جمله علومی است که از بدو پیدایش بر مبنای مدل‏های مبتنی بر تحقیق در عملیات شکل گرفت. در بندهای قبل مقالات و کتب بسیار زیادی معرفی شده­اند که تقریبا در تمامی آن‏ها مدل‏های مبتنی بر تحقیق در عملیات توسعه داده شده است (برای مثال به (Drezner & Hamacher, 2002) و مراجع بیشمار آن رجوع شود). این حوزه تا جایی پیشرفت کرد که حتی استانداردهای مختلفی همچون استاندارد90B80 و 90B85 برای آن توسعه یافت. با این وجود قابلیت کاربرد این مدل‏ها همواره موضوعی بحث برانگیز بوده است. قابلیت کاربرد مدل‏های مکانیابی که به عنوان مهم‏ترین رکن این پایان­نامه می­باشد در بخش آتی به تفصیل مورد بحث قرار خواهد گرفت. مکانیابی تسهیلات به مرور زمان در فضای مدیریت زنجیره تأمین که در ابتدای امر مستقل از فضای تحقیق در عملیات توسعه یافته بود، مطرح شد. طبیعتا در چنین فضایی سوالاتی نظیر سوالات زیر قابل طرح می­باشد:

  چه خصوصیاتی را بایستی یک مدل مکانیابی تسهیلات داشته باشد تا در فضای زنجیره تأمین قابل قبول باشد؟

  آیا مدل‏های مکانیابی تسهیلاتی که درخور فضای زنجیره تأمین باشد به وجود می­آید؟

  آیا اصولا فضای مدیریت زنجیره تأمین نیازمند مدل‏های مکانیابی تسهیلات می­باشد؟

  در پاسخی به این سوالات بایستی گفت که به عقیدۀ Melo و همکارانش در سال­های اخیر تمرکز محققانِ حوزه مدیریت زنجیره تأمین بیشتر بر طراحی سیستم­های توزیع می­باشد و همانطور که پیشتر تشریح شد، یکی از جنبه­های این طراحی و به عقیدۀ Klose و Drexl، مهم‏ترین رکن آن، مکانیابی تسهیلات (به عنوان مثال مراکز توزیع) است.

  در یک مسأله مکانیابی گسسته، انتخاب مکان­هایی که در آن‏ها بایستی تسهیلات جدید مستقر شوند، محدود به مجموعه محدود و شمارا از مکان­های کاندید می­باشد. ساده­ترین نوع این مسائل، مسائلی هستند که در آن‏ها p تسهیل بایستی به گونه­ای انتخاب شوند که مجموع هزینه­ها و یا فواصل موزونی که به واسطۀ پاسخ به تقاضاهای مشتریان حاصل می­شود حداقل شود. این گونه مسائل را در ادبیات مکانیابی تسهیلات که تحت عنوان p-median شناخته می­شوند، بسیار مورد بررسی قرار گرفته است (Daskin, 1995)، (Drezner & Hamacher, 2002)، (ReVelle & Eiselt, 2005).

  مفروضات بسیار زیادی در این گونه مسائل وجود دارد. از جمله این­که مکان­های کاندید یا نوع تسهیلات همگی یکسانند. در صورتی که هزینه ثابت استقرار را نیز در تابع هدف لحاظ نماییم، تعداد تسهیلاتی که بایستی مستقر شوند، درون­زا خواهد بود. این گونه مسائل را در ادبیات مسأله مکانیابی تسهیلات نامحدود (UFLP65) می­نامند. فعالیت­های پژوهشی بسیار زیادی UFLP را مورد بررسی قرار داده­اند. به عنوان مثال به (Mirchandani & Francis, 1990) و (ReVelle et al., 2008) رجوع شود. در این گونه مسائل مشتریان به تسهیلی تخصیص داده می­شوند که بهینه­سازی تابع یا توابع هدف (به عنوان مثال هزینه تخصیص) را تضمین نماید. از مهم‏ترین توسعه­هایی که برای UFLP ایجاد شده است، مسأله مکانیابی تسهیلات محدود (CFLP66) است که در آن حداکثر تقاضایی که می­تواند از هر مکان کاندید تأمین شود به صورت برون­زا67 مشخص می­شود.

  مدل‏های فوق دارای تعدادی مشخصه شناخته شده­اند. دورۀ برنامه­ریزیی تک دوره­ای، پارامترهای قطعی (تقاضاها و هزینه­ها)، تک محصولی، تسهیلاتِ مشابه و از یک نوع و تصمیمات مکانیابی-تخصیص در برگیرندۀ مجموعه این مشخصه­ها می­باشند. به عقیده نویسندگان این مقاله این مدل‏ها به وضوح برای مواجه با مسائل واقعی مکانیابی تسهیلات کافی نیستند. بنابراین توسعه­های زیادی بر روی مسائل پایه­ای در طول سال­های گذشته مد نظر قرار گرفته و به صورت جامعی مطالعه شده­اند.

  برای مس
ائل مکانیابی با دورۀ برنامه­ریزی چند دوره­ای در مواقعی که پارامترها و مشخصه­های مدل در طول مدت زمان به صورت قابل پیش­بینی­ای تغییر می­کند، می­تواند مورد استفاده قرار گیرد (به مقاله (Melo et al., 2006) برای دستیابی به یک مرور کلی از این موضوع رجوع شود.). هم‏چنین مدل‏های مختلفی وجود دارد که برخی از پارامترها را، جهت رویارویی با عدم قطعیت موجود در دنیای واقعی، احتمالی در نظر گرفته است (به مقاله (Snyder, 2006) که جدیدترین مقاله­ای است که بدین منظور تهیه شده است، رجوع نمایید). چند سطحی بودن مدل‏های مکانیابی تسهیلات در مقاله (Sahin and Sural, 2007) مرور شده است. این چند سطحی بودن به معنای تنوع در موجودیت­های زنجیره تأمین است (به شکل (2-4) رجوع شود).

  شکل (2-4): مثالی از یک شبکه زنجیره تأمین

  برای دسترسی به مقاله­ای که به مرور چندمحصولی بودن مدل‏ها پرداخته است، مقاله (Klose & Drexl, 2005) مرجع مناسب و نسبتا جامعی خواهد بود. ایشان در ادامه این مقاله به نکته ظریفی اشاره می­نمایند و آن این است که اصولا توسعه بسیاری از مدل‏های مکانیابی که در مراجع فوق ذکر شده است، در محتوا و فضای زنجیره تأمین نبوده و به این صورت غالبا توسعه مدل‏ها از زاویه دید مکانیابی صورت گرفته است نه زنجیره تأمین و توسعه مدل‏ها عموما بر محور روش­های حل جدید بوده است. ایشان با چنین بیانی به توسعه مدل‏های موجود از زاویه دیدِ مدیریت زنجیره تأمین اشاره می­نمایند.

  اگرچه مدل‏های پایه­ای مانند CFLP و UFLP برای رویارویی با دنیای واقعی کافی نیستند، اما برای ایجاد مدل‏های جدید و مفهومی که فضای مکانیابی تسهیلات را در نظر می­گیرند بسیار مفید خواهند بود. بنابراین به محققان محترم توصیه می­شود در صورتی که تمایل به ایجاد توسعه­ای در این فضا را دارند، فعالیت خود را ابتداً با این مدل‏ها آغاز نمایند.

  همانگونه که قبلا نیز عنوان شد، ارتباط بین مکانیابی تسهیلات و مدیریت زنجیره تأمین را می­توان در طراحی شبکه توزیع دانست. آن­جایی که تصمیم­گیرندگان علاقمند به یافتن مکانِ مراکز توزیع، انبارها، نقاط توزیع، کارخانه­ها و ... دارند. در ادبیات مدیریت زنجیره تأمین این مسائل را همچنان که در بخش­های قبل به تفصیل بررسی شد در زمره مسائل سطح راهبردی مدیریت زنجیره تأمین یا طراحی زنجیره تأمین قرار می­گیرد چرا که تاثیر بلندمدتی را در رنجیره تأمین به همراه دارد. در این مسأله بایستی برای تعداد، مکان و ظرفیت هر یک از موارد فوق تصمیم­­­گیری شود. ناگفته پیداست که چنین تصمیماتی تاثیرات بلندمدتی در زنجیره تأمین به همراه خواهد داشت. چرا که نقطه شروع در یک پروژه طراحی شبکه، تعیین نقاط بالقوه و با قابلیت برای احداث و استقرار مراکز توزیع، انبارها، نقاط توزیع، کارخانه­ها و ... می­باشد. تسهیلات و سرمایه­های زیادی برای پشتیبانی از هر یک به کار گرفته می­شود. مسلما پس از احداث و راه­اندازی هر یک از موارد فوق تغییر چنین ساختاری به سادگی مقدور نبوده و یا هزینه­های هنگفتی را در پی خواهد داشد. چگونه می­توان محل انبارش یک فلز از سنگ معدن را به اندازه چند کیلومتر ناچیز جابه­جا کرد؟ این اقدام چه هزینه­ای در برخواهد داشت؟ و سوالات بسیاری که بیان کننده اهمیت تصمیم­گیری­ها و تاثیرات بلندمدت آن‏ها در ارتباط با مکانیابی تسهیلات در شروع طراحی یک شبکه تأمین است. در این تصمیم­گیری مسلما پارامترهای کمی و کیفی متعددی وجود دارد که عدم مد نظر قرار دادن هر یک از آن‏ها می­تواند هزینه­ها سنگینی را در مراحل احداث و بهره­برداری از هر یک از موارد فوق به سازمان­ها تحمیل نماید. از جمله موارد که در این تصمیم­گیری­ها به عقیده Dimopoulou و Giannikos در سال 2007 حائز اهمیت بسیاری می­باشد (Dimopoulou & Giannikos, 2007) و همین­طور با یک استدلال منطقی می­توان به آن دست یافت، تاثیرات نظرات و پارامترهای کیفی است که جنبه­های کیفی مکانیابی تسهیلات در مدیریت زنجیره تأمین را مد نظر قرار می­دهند. چشم­پوشی از این پارامترهای کیفی قابلیت کاربرد مدل‏های این حوزه را به شدت کاهش می­دهد و در مواقعی مدل‏ها را غیرکاربردی خواهد نمود.

  2-7- مدل‏های مکانیابی مراکز توزیع

  از نظر Klose و Drexl، مدل‏هاي معروف این حوزه را می­توان با استفاده از منطق زیر که سبب تفاوت در مدل‏ها می­شود، طبقه­بندي نمود (Klose & Drexl, 2005):

  شکل و نحوه مکان­نگاری68 که به مدل‏های مختلفی همچون مدل‏هاي در صفحه، مدل‏هاي مکانیابی شبكه­ای و مدل‏هاي مکانیابی گسسته يا برنامه‌ريزي آميخته عدد صحيح منجر می‏شوند. برای هر یک از این مدل‏ها، فاصله با شاخص‏های خاصی محاسبه می‏شود.

  تابع هدف مي‌تواند از نوع minisum و يا minimax باشد. مدل‏هاي minisum در پي حداقل كردن میانگین فاصله هستند، درحالي كه مدل‏هاي minimax به دنبال حداقل كردن بيشترین فاصله مي‌باشند. معمولا مدل‏هاي minisum به مکانیابی سازمان­های خصوصي مرتبط مي‌گردند در حالیکه مدل‏هاي minisum در مکانیابی تسهيلات مرتبط با ارگان‏هاي دولتي مورد استفاده قرار مي­گيرد.

  مدل‏هایی که محدودیت ظرفیت را در نظر نمی‏گیرند و لذا هیچ قیدی برای تخصیص تقاضا به تسهیلات قائل نمی‏شوند. در صورتی که ملزم به رعایت محدودیت ظرفیت باشیم باید در تخصیص تقاضا به تسهیل دقت بیشتری انجام داد. از موارد دیگری که در این ارتباط می­تواند مد نظر قرار گیرد مدل‏هاي چندمنبعی در مقابل مدل‏هاي تك­منبعی می­باشد.

  مدل‏هاي یک مرحله­ای (تک سطحی)، كه به سيستم‌هاي توزیعی که تنها يك سطح از تسهيلات را درنظر مي‌گيرد اشاره دارند. در مقابل در مدل‏هاي چند-سطحي، جريان مواد بين تسهيلات در سطوح‏ مختلف مورد بررسی قرار مي‌گيرد.

  مدل‏های تک­محصولی، که بر این فرض استوارند که می‏توان تقاضا، هزينه و ظرفيت مرتبط با محصولات هم گروه را در غالب یک محصول بررسی کرد. در صورت هم گروه نبودن محصولات، تاثیر آن‏ها بر سیستم می‏بایست مورد بررسی قرار گیرد. مدل‏های چند محصول
ی در مقابل این مدل‏ها قرار دارند.

  مدل‏هایی که بر این فرض استوارند که تقاضا از استقرار تسهیلات مستقل است. در غیر این صورت باید رابطه تقاضا با (مثلا) فاصله از تسهیل نیز در محاسبات آورده شود.

  مدل‏هاي ايستا، که سعي در بهينه‌سازي عملكرد سيستم در يك دوره زماني معين دارند. در مقابل مدل‏هاي پويا با داده‌هايي نظیر هزينه، تقاضا، ظرفيت و غيره) سروكار دارند كه در دوره برنامه‌ريزي متغير مي‌باشند.

  در عمل ورودی مدل‏ها، به طور قطعی مشخص نمی‏باشد. داده‏ها بیشتر بر مبنای پیش­بینی هستند. به بیان دیگر، از این منظر، 2 گونه مدل داریم، مدل‏هایی که دارای داده‏های شناخته شده­اند، مدل‏های قطعی و مدل‏هایی که با عدم قطعیت همراهند، مدل‏های احتمالی را تشکیل می‏دهند.

  در مدل‏هاي کلاسیک، كيفيت تخصيص تقاضا، مستقل از نقاط تامين و تقاضا مورد بررسي قرار مي‌گرفت. متاسفانه، در صورتيكه اقلام مورد تقاضا تحويل داده شوند، هزينه‌هاي تحويل مجزا از نقاط تامين و تحويل محاسبه نمی‏شوند. در اين حالت استفاده از مدل‏هاي مکانیابی­مسيريابي كه اين تاثيرات دو طرفه را در نظر مي‌گيرند، توصيه می‏شود.

  در ادبيات مشخصه‌هاي اضافي ديگری نظير خوشایند و یا ناخوشایند بودن تسهیلات نيز مورد توجه قرار گرفته است. تسهیلات ناخوشایند به آن دسته از تسهیلاتی اطلاق می­شوند که اهداف استقرار آن در نقطه مقابل تسهیلات خوشایند قرار دارد.

  ایشان سه دسته کلی از مدل‏ها را به عنوان سرفصل­های اصلی خود ارائه می­نمایند. این سه دسته عبارتند از مدل‏های مکانیابی پیوسته، مدل‏هاي مکانیابی شبكه­ای و مدل‏هاي برنامه‌ريزي آميخته عدد صحيح. به جهت این­که مدل‏های برنامه‌ريزي آميخته عدد صحيح، ساده­ترین نوع این مدل‏ها می­باشند و از طرف دیگر محور مدل­سازی در این پایان­نامه نیز می­باشند، در ادامه مهم‏ترین این مدل‏ها را ارائه خواهیم نمود.

  2-7-1- مدل‏هاي برنامه‌ريزي آميخته عدد صحيح

  با داشتن نقاط بالقوه تسهیلات، مسأله مکانیابی می‏تواند به صورت مدل‏های برنامه‏ریزی عدد صحیح آمیخته مطرح شود. بدیهی است که مدل‏های مکانیابی شبکه با مدل‏های برنامه‏ریزی عدد صحیح آمیخته متفاوت خواهند بود، چراکه دسته اول مدل‏های گسسته هستند و نقاط استقرار تسهیلات و فاصله را بر اساس ساختار شبکه به دست می‏آورند در حالیکه مدل‏های برنامه‏ریزی عدد صحیح آمیخته تنها این پارامتر‏ها را دریافت می‏کنند و با چگونگی بدست آوردن آن‏ها کاری ندارند.

  یک طبقه بندی از مدل‏های مکانیابی گسسته می‏تواند به صورت زیر باشد:

  2-7-2- مدل‏های تک سطحی بدون محدودیت ظرفیت

  این مدل‏ها، ساده­ترین مدل‏هایی هستند که تنها هزینه ثابت و متغیر عملیاتی را در نظر می‏گیرند. مدل‏های مکانیابی ساده کارخانه (SPLP) و مدل‏های تک سطحی بدون محدودیت ظرفیت (UFLP) به صورت زیر فرموله می‏شوند:

 

  به وضوح، مدل‏های P-median و UFLP به هم شبیه می‏باشند. در مدل اول تعداد تسهیلات ثابت است ولی این تعداد در مدل دوم در خود مسأله تعیین می‏شود. با افزودن محدودیت زیر به مدل فوق می‏توان هر دو مدل را در هم ادغام کرد.

  مدل حاصله را مدل عمومی P-median می‏نامند. محدودیت ادغامی

  که در آن Sj بیشترین ظرفیت است. این محدودیت تضمین می‏کند که کل تقاضا با تسهیلات مورد استفاده پوشش داده شود. با اضافه کردن این محدودیت به مدل UFLP، مدل مکانیابی کارخانه با محدودیت ظرفیت ادغامی (APLP) ایجاد خواهد شد. این مدل‏ها به راحتی قابل تبدیل به مدل‏های پوشش هستند و از اهمیت بالایی برخوردار می‏باشند.

  مدل‏های پوشش (SCP) ­به مدل‏های جزءبندی شده69 (SPaP) و مدل‏های بسته­بندی70 (SPP) که به صورت­های زیر فرموله می‏شوند، نزدیک می‏باشند.

  مدل‏های جزءبندی شده (SPaP)

  مدل‏های بسته­بندی (SPP)

  مسأله پوشش، خود یک مدل مکانیابی است، یکی از انواع این مدل، مدل بیشترین میزان پوشش­دهی (MCLP) است که به صورت زیر فرموله می‏شود:

 
Previous Page Next Page
Should you have any enquiry, please contact us via [email protected]